س
<!-- www.4tools.ir --->
<script type="text/javascript" src="http://www.tool.4tools.ir/tools/click-c/click-c.js"></script><div style="display:none"><h1><a href="http://www.4tools.ir/">جلوگیری از کپی کردن مطالب</a></h1></div>
<!-- www.4tools.ir --->
– سازمان سنجش = کسی که زیاد می پرسد.
– سازمان گوشت = آدم چاق و فربه
– سالار = بامعرفت، لوتی. مثال: طرف خیلی سالاره! (یعنی خیلی بامعرفت است)
– سفره الفقرا = روزنامه
– سکه رایج بلاد اسلامی= صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند.
سگ برگر = غذایی است که خورده شده و باعث شده دهان طرف بوی یک کامیون پیاز بدهد و همراه با بو – های دیگر
– سوار درخت انگور = مست، کسی که شراب زیاد خورده و تلو تلو می خورد.
– سوپر قلعه = نهایت دهاتی بودن
– سوسک کردن کسی = کوچک و خوار کردن طرف مقابل، با برتری زیاد کسی را مغلوب کردن
– سوپر کالی فرا جلیس تیک ِ اِکس پیا ل ِ دوشِز = روی هم یعنی: وه! به نشانه ی تعجب و شگفتزدگی.
کسی که در یک آن از چیزی شگفتزده میشود، در مقابل آن شگفتزدگی شروع به گفتن این عبارت دراز میکند.
– سوتی = ضایع، سه
– سوتی دادن = ضایع کردن، خراب کردن، انجام دادن کاری بر خلاف قاعده ی معقول
– سوراخ جورابتیم = به شوخی برای نشان دادن نهایت فروتنی و چاکری در برابر دوست گفته می شود
– سه = ضایع ، مایه ی شرمندگی
– سه دروغ بزرگ = دانشگاه آزاد اسلامی
– سه سوت = سریع
– سیامک سنجرانی = سیم و سنجاق (اسباب تریاک کشی در زندان)
– سیاه بازی: حقه بازی، شارلاتان بازی
– سی جی = آدم خز موتور باز
– سیرابی = توهینی قدیمی از دوره ی برادران آب منگل
– سیریش = سمج، کنه
– سیستم = هر چیز الکترونیکی که به هر وسیله ای سوار می شود
– سیکیم خیاری = هنگامی استفاده می شود که کسی کاری را بدون برنامه و هدف خاصی انجام بدهد. دیمی
– سیم های کسی قاطی کردن = دیوانه شدن، حالت عادی نداشتن. مثال: رییس سیماش قاطی کرده، طرفش نرو!
ش
– شاسی = اشاره به قد
– شاسی بلند = قدبلند
– شاخ شدن = پر رو شدن، بدون دعوت به جایی رفتن، خود را قاطی کردن
– شاسکول = از همه جا بی خبر، هندونه، مسخره، خل
– شصت تیر = با سرعت
– شقایق = به آدم معتادی میگویند که زیر چشمش قرمز است.
– شکلات = کسی که فقط تهدید می کند ولی جرات دعوا ندارد
– شلخک = همین جوری، اله بختکی
– شلغم = کنایه از آدم بیبخار و به دردنخور. آدم منفعل.
– شله زرد = شل و وارفته
– شلیمف = تنبل
– شوخی افغانی = هر گونه شوخی که حال طرف را تا حد سکته یگیرد
– شوخی شهرستانی = به شوخیهایی می گویند که از حد شوخی میگذرند و به اعمال فیزیکی شدید منجر میشوند.
– شیرین عسل = چاپلوس، بادمجان دور قاب چین
– شیلنگ = دراز
– شیمبل = جاسازی کردن، مخفی کردن
معنای فحش های عامیانه
ص
– صاف شدن = تحمل فشار بیش از حد توان. مثال: این درس خیلی سنگینه، صاف شدم.
– صفاسیتی = لذت زیاد بردن
معنای فحش های عامیانه
ض
– ضایع = خراب
– ضد حال = چیز ناخوشایند
– ضد حال زدن = حال گیری کردن
ط
طاهره = بدکاره که ادعای پاکی میکند
ع
– عبدالله = کند ذهن. مثال: آخه عبدالله آدم واسه اسکی شلوار جین می پوشه؟
– عُمرن = هرگز، امکان ندارد. مثال: عمرن بتونن ما رو ببرن تو بازی (امکان ندارد که بتوانند ما را وارد بازی کنند)
ف
– فاب (فابریک) = دوست دختر یا دوست پسری که فقط با تو باشد. مثال: مریم فاب منه (فقط دوست دختر منه)
– فراجناحی = با همه رفیق
– فراخ = تنبل و تن پرور
– فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن
– فر خوردن = ترسیدن
– فروغ فرخزاد = دختر شاعر خوشگل
– فضانورد = معتاد به قرص، معتاد به حشیش که در عالم هپروت به سر می برد.
– فطیر = خیلی خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد
– فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن
– فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن
– فلفل سبز = مامور انتظامی
– فنچ (فنچول) = به نشانهی کوچکبودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانهی برتری استفاده می کنند. دختر کم سن و سال
– فیلیپس کسی را گوزنایت کردن = کسی را ضایع کردن
ق
– قات زدن = قاتی کردن، جوش آوردن، آشفته و عصبانی شدن
– قُزل قورت = گرسنگی شدید
– قُزمیت = عقب افتاده
معنای فحش های عامیانه
قمقمه = اهل قم
قورباغه = ماشین فولکس
– قه ثانیه = فورا
ک
– کاکتوس = مامور انتظامی
– کاسب = به فروشندگان مشروبات الکی و مواد مخدر میگویند..
– کاهگل لقد نمی کنم = حرف دارم می زنم، گوش کن!
– کُردان = دروغ گو، خالی بند، مدرک جعل کن، بچه باز، متخصص ازاله ی بکارت، وقیح
– کرمو = کسی که کرم می ریزد.
– کره = خیلی با حال
– کره خوری = خوردن غذاهای چرب و شیرین پس از دود کردن ماده ی مخدر؛ وحشیانه غذا خوردن؛ به کار بردن بیش از حد هر چیز.
معنای فحش های عامیانه
– کره کردن = اشتهای غذا خوردن پس از کشیدن سیگار یا علف
– کف کسی بریدن = برای نشان دادن تعجب زیاد به کار می رود. مثال: قیمتش رو بفهمی کفت می بره…
– کف دستش مثل کون بچه صافه = هیچ پول ندارد، فقیر است
– کف و خون بالا آوردن = خیلی تعجب کردن، خیلی هیجان زده شدن
– کلان (از کلانتر) = پلیس ، نیروی انتظامی
– کل کل کردن = لج بازی کردن
– کم آوردن = جا زدن
– کمپوت هلو = ماشین پر از دختر
– کون لق آفرینش = بیخیال، بیخیال دنیا
گ
– گاگوول = نفهم، خنگ، مترادف با اسکل و یوول است.
– گرخیدن = ترسیدن، کپ کردن، کم آوردن، قافیه را باختن
– گل واژه = مودبانه دری وری، حرف بی محتوا و بی هدف.
– گلابی = تنبل، ببو و پخمه. مثال: برو بابا گلابی
– گوجه زدن = تگری زدن (بالا آوردن)
– گوشت = دختری که اندام زیبایی دارد. جیگر
– گوشت کوب = هر چیز به دردنخور معمولن قابل حمل. مثال: اون گوشکوبتو (تلفن همراه) بده یه زنگ بزنم
– گولاخ = به ترکی یعنی گوش و به آدم درب و داغون و نخراشیده می گویند
– گون = کسی که هر چی بهش میگی نمی فهمه و آی کیوش (IQ) پایین است
– گیر سه پیچ = سماجت بسیار
معنای فحش های عامیانه
ل
– لاو انداختن (love) = عاشق شدن، رفیق شدن
– لاو ترکاندن (love) = عاشق هم بودن، اظهار عشق و محبت دختر و پسر به یکدیگر. مثال: اون دوتا رو ببین چه لاوی می ترکونن!
– لایی کشیدن = با ماشین به سرعت از میان دو ماشین دیگر گذشتن
– لبگند = لبخند دارای درد و رنج. لبخند زورکی
م
– مال دوره ی گروهبان یکی هیتلر = دارای افکار قدیمی، پیرمرد
– مالیات = چاپلوسی! مثال: بابا اینقدر مالیات نده! (این قدر چاپلوسی نکن!)
– ما هم بله = ما هم در جریانیم. ما هم تو کاریم
– ماهی شو برو! = حرف زیادی نزن، ساکت باش!
– مخ زدن = مخ خوردن، جلب کردن
مکان = جایی که در آن با خیال راحت و بدون دردسر می توان کاری را انجام داد.
– مگسی شدن = عصبانی شدن
– ملی شدن = همه در جریان قرار گرفتن، برای همه آشکار شدن
– مماس بودن = در ارتباط بودن
– میخ شدن = خیره شدن، گیر دادن
– میرزا مقوا = آدم لاغر و لق لقو
معنای فحش های عامیانه
الإسراء والمعراج فی تراث الشعر الفارسی
ن
– ناخدا = بیخدا، کافر، بیدین
– نا فرم = بد شکل، بد جور
– نبشی دادن = سوتی دادن، گاف دادن
– نک و نال = ناله و زنجموره
– نمره ی شهرستان = دهاتی، روستایی، جواد
– نمودن = اصطلاحی است که وقتی کسی بیش از حد خودشیرینی میکند و یا رفتاری میکند که باعث آزار میشود میگویند: طرف نمود مارو!
– نمور (نموره) = جزیی، کوچک، کمی
– نیمرخ گوز فیثاغورث = زشت
معنای فحش های عامیانه
ه
– هاگیر واگیر = گیر و دار، شلوغی و پلوغی
– هَپَلی =کثیف، آلوده، کسی که بهداشت را رعایت نمی کند. (برگرفته از نمایشی در برنامه کودک در دهه ی ۶۰ به نام “محله ی برو بیا” که در آن هپلی نماد میکروب بود. مثال: هپلی برو دستاتو بشور!
– هندونه = اسکل، شاسکول، از همه جا بی خبر
– هندونه گذاشتن = الکی حرف زدن